کد مطلب:315028 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:211

شوخی با حضرت عباس
شیخ حسن طنفاسی (طلبه ای ساكن نجف بود و الآن اولاد او از طلاب نجف می باشد) سفری به زیارت كربلا نمود. و در صحن حضرت عباس (علیه السلام) مشرف شد. آن ایام حوض آب در میان صحن برای وضو گرفتن بود، شیخ با لباس شیك و مرتب و یك جفت نعلین ممتاز كه در پا داشت آمد لب حوض نشست. چشمش به آب تازه حوض و دستگاه و بارگاه حضرت افتاد، عرض كرد: ای عباس شما هم اهل سیاست هستید، خوب فكر كردی نگذاشتی تو را به خیمه ببرند برای اینكه دستگاه مستقلی داشته باشی، اگر برده بودند در جمله اصحاب حساب می شدی.

هنوز حرف هایش تمام نشده بود گویا كسی او را بلند كرد در حوض انداخت. شیخ بیچاره بعد از چند مرتبه غوطه خوردن به زحمت بیرون آمد با یك لنگه نعلین، لنگه دیگر اصلا پیدا نشد! هر چه جستجو كرد به دست نیامد. رو به



[ صفحه 613]



حضرت كرد و گفت: شما شوخی بردار هم نیستید، من ملاطفه و مزاح كردم. [1] .


[1] معجزات و كرامات ائمه اطهار (عليهم السلام)، ص 130.